رادیودانشگاه گلرنگ -اهمیت ریسک پذیری در محیط کار | آیا شرکت شما فرهنگ ریسک پذیری دارد؟ آیا تا به حال با انجام برخی ریسک ها به موفقیت رسیده یا بالعکس شکست را تجربه کرده است؟ این سوالات ممکن است شما را به فکر بیاندازد که آیا از قدرت ریسک پذیری استفاده کنید یا خیر.
در بحث استخدام و کاریابی معمولا ویژگی ریسک پذیر بودن مورد بررسی قرار می گیرد. در سال های اخیر شاهد استخدام از طریق سایت های کاریابی هستیم. بسیاری از این سایت ها امکانات گوناگونی را در اختیار مدیران و متقاضیان استخدام می گذراند. همچنین روزانه انواع آگهی استخدام را در گوشه و کنار اینترنت می بینیم. اما تا به حال به این موضوع توجه کرده اید که چقدر خوب است که در محیطی کار کنید که با ریسک پذیری پیش می رود؟ یا به دنبال کاری باشید که قدرت ریسک شما را افزایش دهد؟ شما با استخدام در یک شرکت در واقع نقش تعیین کننده ای را در پیشبرد اهداف شرکت ایفا می کنید.
ریسک پذیری در محیط کار
شرکت ها معمولا از کارمندان خود برای رسیدن به نتایج مورد نظرشان در کسب و کار استفاده می کنند و اگر فرهنگ ریسک پذیری را در میان کارکنان جا بیاندازند ممکن است به نتایج خوبی دست پیدا کنند؛ زیرا تا زمانی که ریسک نکنید امکان ندارد که شاهد تغییرات بزرگ و قابل توجه در کارتان باشید.
بر اساس تحقیقات، ریسک پذیرها میزان کنجکاوی بالاتری نسبت به افراد ریسک ناپذیردارند. شرکت ها با ترکیبی از کارمندان ریسک پذیر و ریسک ناپذیر و همچنین با پشتیبانی مناسب از هر دو قشر، می توانند به رونق چشمگیر برسند. سوال دیگری که در این میان به وجود می آید این است که آیا ریسک کردن شما را می ترساند؟ شاید تا حدودی می ترسید. ترس یک مکانیسم طبیعی بدن است که به ما هشدار می دهد که ممکن است چیزی درست نباشد. اما از طرفی فراموش نکنید که توجه بیش از حد به این مکانیسم، ممکن است شما را از قرار گرفتن در مسیر موفقیت بازدارد.
در سال های اخیر شرکت ها گرایش به استخدام افراد ریسک پذیر گرفته اند و سعی دارند که در پذیرش نیروی کار جدید فاکتور ریسک پذیری را مد نظر قرار دهند. روزانه تعداد بسیاری آگهی استخدام از جانب شرکت های مختلف در روزنامه های نیازمندی ها، انواع سایت استخدام، شبکه های اجتماعی و سایر بسترها مطرح می شوند. در میان متقاضیان استخدام معمولا کسانی موفق به اخذ شغل مورد نظرشان می شوند که قدرت ریسک پذیری داشته باشند. حتی ممکن است زمانی که برای مصاحبه شغلی و استخدام به شرکتی مراجعه می کنید، از شما درباره میزان ریسک پذیری تان سوالاتی بپرسند. بنابراین می بینید که تا چه اندازه ریسک پذیری در محیط کار اهمیت دارد.
ریسک کردن عاقلانه و بموقع نقشی تعیینکننده در موفقیت کاری دارد. جف بزوس، مالک آمازون، کارش را بهعنوان نایبرئیس یک شرکت رها کرد تا کسبوکارش خودش را راه بیندازد. منتها او پیش از چنین ریسکی، همه جوانب را سنجیده بود؛ برای مثال، او فردی تحصیلکرده بود و مهارتهای بازاریابی را نیز بهخوبی آموخته بود. از طرفی، خانوادهاش نیز پشتیبانش بودند و در مجموع، ۲۵۰هزار دلار سرمایه در اختیارش قرار دادند. بنا بر اینها، ریسک او حسابشده بود و حتی اگر شکست هم میخورد، میتوانست به وضعیت قبل بازگردد.
حالا ما از کجا بفهمیم که زمان ریسک کردن رسیده است؟ چه نشانههایی در شغلمان به ما میگویند که وقت آن رسیده که از ساحل امن خود خارج شویم و مسیری جدید را شروع کنیم؟ در ادامه، ۵ نشانه را به شما معرفی میکنیم.
۱. حوصلهتان سر رفته است!
شغلی که زمانی سرگرمکننده و هیجانانگیز بود، حالا به کاری کسلکننده و طاقتفرسا تبدیل شده است. در هر حرفهای، رسیدن به این مرحله خطرناک است و نشانهای است از اینکه باید به فکر تغییر باشید.
بیحوصلگی و زدهشدن از کار و زندگی یکی از ویرانکنندهترین احساساتی است که فرد ممکن است به آن دچار شود. وقتی با چنین حسی کار میکنید، با همه ظرفیت توان خود تلاش نمیکنید و توجه کمتری به جزئیاتی میکنید که شما را در کارتان خبره کرده است؛ پس کمکم خبرگیتان را از دست میدهید. حتی ممکن است روابط کاریتان را بهعمد یا بهسهو خراب کنید، چون از سر کسالت، توجهی به رفتار و اعمال خود ندارید.
اگر شما به چنین حسی دچار شدهاید و در حال خراب کردن پلهایی هستید که ساختهاید، وقت آن رسیده که ریسک کنید و کار جدیدی را شروع کنید.
۲. ریسک کردن وقتی سرتان به سقف خورده است!
در هر شغلی، زمانی هست که رشد شما کند یا متوقف میشود. سرتان به سقف رسیده و دیگر جای چندانی برای پیشرفت شغلی در آن موقعیت برای شما وجود ندارد. هرچند رسیدن به چنین مرحلهای معمولا با بهرهمندی از حقوق و مزایای شغلی مناسب همراه است و ماندن در چنین مرحلهای بد نیست، اما اگر احساس میکنید هنوز کارهایی زیادی برای انجامدادن دارید و میخواهید پیش بروید، وقت آن رسیده که ریسک کنید. پیش از آنکه دیر شود، برای اهداف بالاتر برنامهریزی کنید.
با این حال، بیمحابا ریسک نکنید. قبل از آنکه ساحل امن را ترک کنید، همه جوانب را بسنجید، منابع لازم برای پشتیبانی از خودتان را فراهم کنید تا در صورت شکست، همهچیز را از دست ندهید و بتوانید به آنچه قبلا در اختیار داشتهاید بازگردید.
۳. ریسک کردن وقی ترس شما را در بر گرفته است!
ماهها و شاید سالهاست که به تغییر فکر میکنید؛ اما جرئت انجامش را ندارید، چون بیشازحد نگران هستید. منتها نکته اینجاست که وقتی این ترسها را با سایرین در میان میگذارید، آنها بهاندازه شما نگران نمیشوند. این نشانهای است از اینکه شما در محاسبه ریسک دچار خطا شدهاید. خطرهای ریسککردن را بیشازحد بزرگ دیدهاید.
پیش از آنکه فرصت شغلی جدیدی را رد کنید، حتما با دو یا سه نفر از دوستان یا همکاران با تجربه مشورت کنید. از قدرت مشورت آنها برای درک بهتر فرصتها و نگرانیها استفاده کنید تا به بهترین تصمیم برسید و بهموقع ریسک کنید.
۴. زندگیتان همین حالا هم در جریان تغییر است!
زمانهایی که زندگی شخصیتان دستخوش تغییرات میشود، زمانهایی است که نگرش شما آماده پذیرش تغییر در حوزه کاری هم هست. تغییر و تحول در زندگی شخصی مانند نقلمکان، شروع یا پایان یک رابطه، پدر یا مادر شدن، دستوپنجه نرمکردن با بیماری، مرگ عزیزان و… میتواند روی نگرش شما اثر بگذارند و شما را برای ریسک کردن جسورتر کند.
اگر شما در حال گذر از یک مرحله و ورود به مرحله جدیدی از زندگی هستید، شاید حس کنید که بتوانید زندگی شغلیتان را نیز با آن همراه کنید. این حس را نادیده نگیرید. شاید این حس همان تکانی است که برای ریسککردن در شغلتان به آن نیاز داشتهاید.
زندگی شخصی و شغلی با یکدیگر ارتباط پیوستهای دارند؛ پس اگر یکی را تغییر دادید، از تغییر دیگری برای هماهنگکردن این دو باهم غافل نشوید.
۵. دنیا به شما نیاز دارد!
مرد تانکی؛ عکس مشهور از مردی عادی که بهنشانه اعتراض، روبهروی تانکها میایستد (۱۹۸۹، چین)
گاهی صدای ندایی درونی را میشنوید. این صدا شما را به ریسککردن و رفتن بهسراغ چیزهایی تشویق میکند که بتوانید همه ظرفیتهای درونیتان را شکوفا کنید و تأثیری عمیق بر جهان اطرافتان بگذارید. این ندای درونی را شاید هنگامی که با یک پروژه جدید روبهرو شدید شنیده باشید؛ پروژهای که میتواند سرنوشت کاریتان را دگرگون کند.
نداهای درونی بیشتر در دغدغههای اجتماعی و کارهای داوطلبانه خودش را نشان میدهد تا شغلی رسمی. همین باعث میشود افراد بین کار معاش که با کمک آن روزگار میگذرانند و کار دل، که منشأ اثر بر جهان است دودل بمانند و نفهمند چقدر باید ریسک کنند.
با این حال، مشاغل نیز میتوانند همزمان که شکم ما را سیر میکنند، به کار دلمان نیز تبدیل شوند. اگر صدایی از درون شما را فرامیخواند، آسوده نخواهید شد مگر آنکه به سراغش بروید. این همان ریسک بزرگتری است که باید بکنید.
کلام آخر
پیشنیاز ریسک مواجهه با ترسهاست. بدون آنکه بیشازحد نگران احتمالات و نتیجه باشید، ریسک کنید. در این فرایند، شما چه پیروز شوید و چه شکست بخورید، مهارتهایی مانند اعتمادبهنفس کسب میکنید و باتجربهتر میشوید. در یک کلام، به انسان پختهتری تبدیل خواهید شد.
دیدگاه خود را بنویسید